یکی از دوستانم در دپارتمان فلسفه، یک بار دربارهی لهجهاش به من میگفت که اهل شمال لندن است و در یک خانوادهی کارگری زاده شده. برای همین لهجهی خاصی دارد که در برخی ترکیبها بیشتر خودش را نشان میدهد. از جمله اینکه ترکیب حروف تی و اچ (th) -که مجموعاً چیزی میشود بین ت و ث- را به صورت ف تلفظ میکند.
بعد ایشان دو سالی هم در کلاس برای دانشجویان کارشناسی تدریس داشت. میگفت یک بار بعد از سه هفته که از ترم گذشته بود یکی از بچههای کلاس جرأت کرد و پرسید: «ببخشید، این “فینگ” که مدام بهش اشاره میکنید، اصطلاح کدوم یک از فلاسفهست و چه معنایی داره؟» بعد از کلی فکر، به این نتیجه رسید که منظور از فینگ، تینگ (thing = چیز) است.
دانشجوی مربوطه فکر میکرد که استادی که اینقدر بر فلسفههای مختلف احاطه دارد و مدام از کانت و هگل و شوپنهاور نقل قول میآورد، الکی به “فینگ” اشاره نمیکند. لابد این هم اصطلاحی است در ردیف “روح مطلق” هگلی و “گایست” هایدگر یا “شباهت خانوادگی” ویتگنشتاین!